ماه محرم
آرام آرام نوای لبیکش را میشنوم که همواره وجودم را
از طنین آن صوت دل انگیز مهرش به لرزه در می آورد
می خوانمش همان ارباب خوبان را که کودکانی در خیمه هایی لب تشنه
منتظر دیدار قامتش در طاق آسمانند اما آب چکیده از خون اربابم کودکانش را به تقلا درآورده
امید خیمه های آتش زده است و چادرهای مالیده به خاک است عباس
عظمت دنیا از وجودش هر آن به جهان چون جوهری سیاه از هراسش میکند
نگاهش مست نگاه خدایش و دستانش در راه خیمه گاه به دستان خدا رسیده است
که در آغوشش گرفته و یاور برادرش در تکیه ی زمان صحرای داغ دیده است
اسبش در جویبار وحشیانه ی عدوانش و یادگارهای تیرش بر تن یار به سمت خیمه ها می آید
اما اربابم را با خود ندارد
خدایا ماه زمینت را تیر زده اند و تو ایستاده ای به نظاره دستان ماهت را از زمین با مه پستیشان گرفته اند...
ارباب غریبم اینجا زمین است و من تشنه
قیامت شده کویر زمینت از غربت قریبان آسمان
تشنه ی یک جرعه از نگاه تشنه ی اربابم محشری برپا شده در دلم
تشنه ی شفاعتت همان یاوری که گلوگاهش ز شبنم اشک و بوسه ی خواهرش است و سردار کربلای پر بلا
امضای کن فیکون جهان به دست بی دستان توست عباس جان
علمدار کربلا علمدار خدا بر زمین بوسه برزنم بر جای جای قدم هایت
که عاشقانه های اربابم را بر هجله ی دل ها نمادی بگذارم از تکه ی عرش که شده قربانی گلوگاهش
دمم از وفای مهرویان عرشیان نیست..نه
بگذار ببیند دلم و برکندنقش نگار آسمانیانرا بر زمین
بگذار دلم صفا بگیرد از عشق جمالت
قرار دل بی قرارم گویند توشه ی کرمی امشب از غم نداشتن برادرت
و نبود آن ماه آسمان و یاس دردانه ی کرب و بلا خواهرتان زینب که باشند بانوی عالم
چادر بر خاک مالیده ی بانو بهشت زمین و جهنم عرشیان است امشب یا رب
بگذار ببیند چشمانم تو را آنگونه که تو دوست داری مرا ببینی
ارباب خوبم یاریم ده در تپش های تنگنای دنیا بگذار به وقت دیدارت سر به زیر از شرم نایستم
امیدم به سرداران مهر جبین آسمان است یاریم ده...
خزان است رنگ پریده ی زمین از عظمت دستان بی دستش
که ابالافضلش منت بر روی خاکش قدم بگذارد و زمین بر سجده نشیند از سر عشق
ندهم عشق اربابم را به عشق زمین که گدایی ز اربابم تاج پادشاهیست